من در این نوشته هدف توهین به مقداسات دین مبارک اسلام را ندارم اما باید نوشت که دیگر از بی خردی ملا ها بیسواد و توج دین را به نفع خود شان خسته شدیم ! چند سال است که دروازه های آهنین مدارس دینی دوباره به روی دانش آموزان و دانشجویان و همه آن هایی که به دنبال کسب دانش، هنر، تکنیک، معرفت، روابط انسانی، وطن دوستی، ، خود شناسی، آموزش زبان، تاریخ، فرهنگ، آیین افغانستان هستند باز شده است.
دوباره سر صبح بیدار شدن ها، دوباره با مادر خدا حفظی کردن ها، دوباره دیر رسیدن ها و پشت دروازه ماندن ها، دوباره برنامه هفتگی را دیدن، و کتاب ها و کتابچه تمرین ها را در دستکول ها کوچک چپاندن.
دوباره کیلاسک ها کوچک و دستمالی برای پاک کردن سر و صورت، دوباره سر صف ایستادن ها به ترتیب قد و از جلو نظام و خبر دار، دوباره گوش دادن بتلاوت قران و نصیحت ها مدرن مدرسه آخوند سر صبح پیش از آغاز صنف ها، همه اش تکراری، یک نواخت، خسته کننده، و بدون انگیزه.
باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟. خون سرد، و یا نگران؟. من نگرانم، چرا؟، و به دلیل. من نیز در این راه بوده ام. چرا که من نیز طعم این تنبیه دینی را چشیده ام.
چرا که مغز بی نوای من نیز با همین اراجیف پر شده است و قدرت تصمیم گیری درست را نداشته، و جرأت و یارای گفتن در اجتماع سنتی چون افغانستان، از خانه گرفته، تا دوستان، از کوچه گرفته، تا گردهم آیی فامیلی را نداشته ام.
یادم نمی رود صنف های پرورشی در مساجد که باید راجع به اصول اسلامی اصل اسلام صحبت می شد بر عکس از خلافت خلیفه اول اسلام تا علی به بحث می کردیم، یکی نبود بگوید که مرد ناحسابی بچّه ی ۸ ساله چه می فهمد از این یاوه گویی های ملا اسلام بر ضد اسلام که تنها در این دوره ما تعصب بر خلافت خلفای راشدین را آموختیم و همیشه بحث بالای عید غدیر خم بود و جنجال بالای مکاتب اسلامی مثل اینکه طاووس با اشک جفت خویش باردار می شود!
صنف های قرآن که باید خود ما را می کشتیم تا صوت مان همانند صوت آن عبدالباسط دل انگیز شود. ویا صنف های عربی که واژه ای و بد ترکیب عربی را با تلفّظی نشسته به بیرون پرتاب می کردیم و رو به رو می شدیم با حجم وسیعی از احسنت ها و تبارک الله والاحسن الخالقین و الخ این صنف ها آموزشی ما از ضربه ضربا ضربو شروع میشد تا ضربو ضربتما ضربتم ختم میشد. ای کاش بجای این همه دبدبه های ما قرآن را به خاطر خودش می آموختیم و برای سعادت زندگی خود می آموختیم! تنها چیزی که باید ما در این مدارس می آموختیم همین صوت و تجوید بود، با آنکه نیاز بیشتر ما را فرامین و اسلام تشکیل میداد که متاسفانه آموزش تعصب و برتر جویی را در این مکان مقدس آموزش دیدیم!
صنفهای بینش که ذهنمان را مخدوش می کرد با آن اراجیف که باید می نشستیم و وقت می گذاشتیم و ذهن خود را درگیر می کردیم تا خط به خط حفظ کنیم که محمد بن عبدالله در غار پنهان شد و علی پتوی محمّد را بر سرش کشید و… ایا مضمون مهمتر این را نداشتند که برای ما می آموزاند. اسلام سرحد ندارد و مکاتب ناب اسلامی تنها بالای انسان سازی و انسان محوری می چرخد. اما دست ملا ها خرد باخته ما این اسلام ناب را به کجا ها کشاندند.
آیا این ظلم نیست؟، این جنای
ت نبود که مغز ما را این افسانه ها کهنه و تعصب زا شستشو می دادند ؟. ای کاش به همینجا ختم می شد. که بلاخره در مکتب دولتی راه یافتیم و در آنجا هم یا وگویی ملا صاحبان تاثر خودش را گذاشته بود، و برای ما از آموزه های اسلام عزیز را آموزش میدادند از همان صنف اول ما درس نخواندیم بلکی مکتب تعصب را بنا نهادیم و به دانشگاه آمدیم و اینجا تازه فهمیدیم که نه ما مکتب نخواندیم اینجا است ، که سالانه دانشجویان نظر به تربیت و آموزه های گذشته اش عمل میکنند. در هر ساعت درسی مضون نو می ساختند کوشش میکردند چی گونه آموزه های قبلی شان را بالای هم صنفی های شان بقبولانند. یک روز بخاطر حدث دانشگاه بسته بود و یک روز بخاطر دانشگاه و پوهنتون، یک روز بخاطر خلیلی دانشگاه بسته میشد و یک روز دیگر بخاطر استاد سیاف و غیره و غیره عجب تحصیلات خوبی .
بلاخره سری زدیم به دانشگاه های خصوصی کشور که در یک دانشگاه از اندیشه ها پوسیده خمینی را پاس کرد. دیگری هم به اندیشه های خاص تعصب بر انگیز عرب پافشاری دارد. یعنی میخواهم بگویم که از اول عمر هر جوان افغان که تعصب آموزش داده میشود الی سطح رهبری یعنی ، تنها آموزه ها که میتوان بالایش حساب کرد همین کلمه شهادت است و بسم الله رحمن الرحیم و یا اسلام چیز های بهتر را هم برای ما آموزانده است مثل برابری و برادری ، و غیره همنانطوری که اسلام می فرماید حلال خدا حلال و حرام خدا بر شما حرام است.
یعنی چی ؟ به این معناست که هر آنچه به ضرر شما، جامعه شما و جان مال شما باشد حرام است ولو حرف پیامبر خدا باشد. به همین اساس است که بعضی چیز ها را برای ما مسلمانان حرام کرده است. مثل گوشت خوک ، شراب ، دزدی، و و غیر اعمال بد. که متاسفانه در کشور ما با دست های زیبا بزرگان ما آغاز و به تجربه گرفته میشود.
و توصیه ملا ها تنها کلامات است که اینجا به خوانش می گیریم باید بدانیم که از نوزاد دختر یک ساله هم می شود کام گرفت. آیا توجیهات اسلام تنها همین حرف ها است . نخیر !!!......!
اخیر تا بکی ما این ظلم را تحمل کنیم آیا بجز همه ما مردم افغانستان چیزی دیگری لازم نداریم، اقتصاد و فلسفه صدر اسلام را باید از بر نمود تا هر که از ما سوال می کرد که پیغمبر چگونه مال می اندوخت،جواب در آستینمان باشد و زود پاسخ دهیم که از راه زکات و فطریه و خمس که مستقیماً به خود اعلا حضرت اکرم خان می رسید. نخیر این اندوخته ها برای گسترش همین دین که امروز ما بر او افتخار میکنیم به مصرف میرسید.که این سنت را ما در زمان جهات مردم افغانستان شاهد بودیم. و هم اکنون رهبران مان زمامدارن این کشور این سنت را به شیوه دیگری اصول مینمایند. مثل مسئله کابل بانک دیر گرفتند و خوب هم سیر، به این میگوید مسلمانی ، مسئله زمین در افغانستان،وای چی مسلمانی و وای وای چه مسلمانان هستند.
حکمت کلام معصومین را که باید ملکه ی ذهنمان باشد و همگی بدانیم که زمانی که حضرت کاظم فرمود زمانی که ماه کامل نیست جماع نکنید به دلیل آن بوده است که ایشان امتحان کرده بودند و نتیجه کودکی لال بوده است! باز هم چشم ما مسلمانان روشن که دیگر در قسمت زن بگیر و شهوت رفع کن هم مشکل نداریم . از مساجد تا مدارس رابطه جنسی مولوی صاحبات با طفل 7 ساله الی تجاوز جنسی دست جمعی قومندانان مسلمان و مجاهد، وکیل و غیره و غیره در افغانستان و یا تجارب جدید جناب عالی آقای حضرت آیت الله صالحی مدرس و سنت سرای پیامبر اسلام راه کوتا زن گفتن را برای جوانان و زنان بی شوهر و حتی هم شوهر دار سنت کهنه اما در کشور چون افغانستان جدید به حساب میرد صیغه زنان از 1 ساعت الی 99 سال.
یک بار دیگر توجه تان را به نحوه پیداکردن زن صیغه ای از تجارب آیت الله صالحی جلب مینمایم .
از ما که گذشت و ما در نقطه ی شروع به پایان رسیدیم،ولی آن کودک ۷ ساله که با آرزوی دکتر شدن و انجنیر شدن به مکتب می رود، چرا باید سوره های قرآن را به مسائل ریاضی حفظ کند؟ چرا به جای اینکه به آن ها یاد بدهند در اوقات فراغت به کتابخانه بروند و مطالعه کنند تا چیز یاد بگیرند و به جایی رسند، آنان را به سوی نمازخانه و هیأت و مسجد و پایگاه های جنگی و یا مدراس دیوبندی بسیج کنیم و به مدارس پاکستان روانه می کنند؟. ما آموزه ها دین مان را نیاز داریم اما نه بشیوه ی که تا امروز نه دین ما را شناختیم و نه دنیا ما درست کردیم . اینجا از حضرت علی نقل شده! کسی نزد حضرت علی رفت و از آن حضرت پرسید که خدا را برای چی پرستش میکیند در جواب آن مرد گفت بخاطر اینکه خدا وند متعال ارزش پرستیش را دارد.
اما دلیل امروز آن حالا که ما بزرگ شدیم و سرما بارها به سنگ خورده، برایمان روشن است. هدف از قرآن، نماز، و کتاب های مذهبی خواندن، اجابت دعا و نزدیکی به خدا نیست، زیرا در آن صورت می توان گفت که خداوند از بشر رشوه می گیرد تا نیازهای او را بر آورده کند. بی تردید این دعاها، نمازها، عزاداری ها، برای آنست که وجود آخوند فراموش نشود.
نیازی نیست که با خواندن زیارت عاشورا یاد امام حسین زنده گردد. برای آن که او قرن هاست شهید شده است اما ما بخاطر بندگی به خدا از ساعت اول صبح الی شام در مسجد چرس و چلم کشیده و ذکر الله هووووو الله هووو بیگریم و یادآوری او نه کمکی به ما، و نه به اوست. و در هیچ کتاب دینی نیامده است که عزاداری به مدت 13 روز قبل از وفات و 40 روز بعد از وفات بگیرد ویا هم ذکر الله هو بگیرد. ولی دکان زرگری آخوند اگر فراموش شود، دیگر جامعه، آخوند را تبه بازی نمی گیرد، و او از مفتخوری و سربار بودن، تحمیر افراد بی خرد و نادان، و کلاه سر دیگران گذاشتن باز میماند. در آن صررت آخوند ناچار است مانند کارگران از تاریکی صبح تا شامگاهان به کار بی پردازد. او دیگر نمی تواند شکمباره و زنباره باشد و از رزق و روزی می افتد.
حقه بازی و مداری گری آخوند موجب می گردد که کودکان زمانی خیلی دیر به دامی که برای آنان گسترده شده پی ببرند. آنان هنگامی درک می کنند که دیگر خیلی دیر شده است. همان گونه که گفته شد، مدرسه ها دیگر محلّ آموزش و یادگیری نیستند. و دگیر مکتب اسلام را منابع مالی خود شان خساته اند بر عکس انسانیت و انسان دوستی برای شان آموزه های انتحاری دهشت و وحشت می آموزانند مدرسه های امور دینی در پاکستان و سایر ممالک اسلامی همانا دفتر رهنمایی معاملات خداوند کشته است که برای اطفال ما بهشت می فروشند و برای شان کلید بهشت را تحفه میدهند ولی اهمیّتی ندارد که آن ها بدانند یا ندانند که رسم انسانی چیست. یا مثلاً جناس تام یک میوه ی استوایی است یا یک نکته دستوری؟
آن ها نخواهند شناخت مولانا جلال ادین بلخی را، آنها نخاهد شناخت صد ها دانشمند و هنر مند این کشور را همانند سرمست ، ناشناس...، آن ها نخوهد شناخت شاعران معاصر این سر زمین را که از جملعه صبورالله سیاه سنگ و تاریخ فلسفه خاک خاشاک خویش را. چرا که صبورالله سیاسنگ و اشعار روح نوازش و یا از چون نوحه سرایان که اشک را در بدل نوازش روحی به ارمغان می آورند معنایی ندارد. اینجاست که تنها امیدما به قشر پاک آموزگاران، و به روح لطیف معلّمان است چرا که در آسمان بیکران افغانستا ستاره های بیکرانی می درخشد. مثل
طاهر شاران در در یک خانواده روستایی در بامیان به دنیا آمد. او کودک خردسالی بیش نبود که خانواده اش به دلیل اشتعال جنگ های داخلی ، و خانمنان سوز بامیان را ترک کرده و رهسپار مناطق امن تر شد.
طاهر بخشی از دوران کودکی و اوایل نوجوانی خود را در مزار شریف و سالیان چندی را نیز در کشورهای همسایه گذراند. این کودک دیروز طاهر شاران است که در دوران طالبان در سال ۱۹۹۹ به تنهایی عازم اروپا شده و بعد از گذراندن مشکلات فراوان سفر در بریتانیا پناهنده شد. او به دلیل تأمین نیازهای اقتصادی خانواده اش که در زمان سلطه طالبان بر مزار شریف به ایران مهاجرت کرده بودند، تا سپتامبر ۲۰۰۱ فرصتی برای ادامه تحصیل نیافت. وی با تلاش و پشتکاری که از خود نشان داد، توانست در سال ۲۰۰۳ برای گذران دوره لیسانس خود وارد پوهنتون یو سی ال لندن، یکی از معتبرترین پوهنتونهای جهان، در رشته فیزیک شود. او دوره ماستری یا فوق لیسانس خود را نیز در همین پوهنتون گذراند. طاهر شاران همزمان با تحصیل در دوره لیسانس و ماستری، در انستیتوت بین المللی لو لنجوین (بزرگترین مرکز هسته ای جهان در تولید نیترون) فرانسه و لابراتوار بین المللی رادیرفورد در انگلستان نیز به کارهای تحقیقاتی در عرصه فیزیک اشتغال داشت.
اگر این کودک که امروز داکتر طاهر شاران است، به مدارس دینی جزب میشد آیا چنین افتخاری را برای ملت رنج دیده اش به ارمغان می آورد؟ نخیر !! طاهر شاران در سال ۲۰۰۷ برای تحصیل در دوره دکترا از پوهنتون یو سی ال لندن بورس تحصیلی گرفت و از این امتیاز برخوردار شد تا خود استاد و پروژه تحقیقاتی¬اش را در دانشکده فیزیک اتمی این پوهنتون برگزیند.
او در دوران دکترا با انستیتوت علوم فتونیک بارسلونا در اسپانیا، لابراتور ملی فیزیک اتمی و ملکولی ویهان (انستیتوت فیزیک و ریاضی اکادمی علوم چین) و دانشکده فیزیک دانشگاه لنکستر انگلستان نیز همکاری داشت.
همین است تفاوت مدرسه ها و این است حاصل مکتب و زحمت این جوان توانا که حاصل کار دوره دکترایش نشر ۵ مقاله علمی در مجلات معتبر ساینس جهان مانند مجله انجمن فیزیک آمریکا بود؛ و رساله دکترایش جایزه ویژه کری فوستر دانشکده فیزیک دانشگاه یو سی ال لندن را به دست آورد. از این روی، از معلمّان گرامی درخواست می شود این بلایی که بر سر من و هم نسلانم آورده شد را را دوباره تکرار نکنند و اجازه دهند تا نوزادان و نسل جدید این سر زمین آزادانه و بدور از هر گونه چهار چوب و محدودیتی همانند داکتر شاران افتخار آور و یا سایر افتخار آوران این مملکت بیاموزند و برای خود و سرزمین شان افتخاراتی به ارمغان بیاورند. بجا اینکه در مدارس چون مدرسه دیوبند. انتحاری و یا در مدارس چون قوم دوای اشک ریزی ببار بیایند